جشن نوروز در هندوستان (تصاویر)
انسانیت در شورش و اعتراضات (تصاویر)
در هر کشوری اعتراض صورت میگیرد ولی برخورد پلیش در کشور های مختلف متفاوت است. در بعضی کشورها پلیش وظیفه حفاظت از تظاهر کنندگان را بعهده دارد و در بعضی از کشورها هم در مقابل معترضان سد درست میکنند تا مانع پیشروی آنها به سمت مناطق کلیدی شهر شوند. در بعضی دیگر اما پلیس به مقابله و خشونت روی آورده و با تظاهر کنندگان برخورد های خشونت آمیز میکند و در مقابل تظاهر کنندگان هم همین رویکرد را اتخاذ میکنند.
چیزی که در تمام این نوع تظاهرات قابل توجه است صحنه هایی است که گاه و بی گاه توسط عکاسان ثبت میشود و نشان از دوستی و صلح در جمعی پر از رعب و وحشت و خشونت دارد. دیدن این تصاویر برای هر انسان دلنواز و زیبا است. تعدادی از عکس های شکار شده توسط عکاسان از این لحظات دیدنی را در این آلبوم تاپ ناپ مشاهده میکنید.
کلیپ: آتش گرفتن لباس کارشناس آشپزی در شبکه ایلام
در این فیلم لباس مهمان برنامه زنده شبکه های استانی به طور ناگهانی آتش می گیرد.این فیلم را باهم ببینیم.
تصاویری زیبا از نقش و نگارهای مساجد در ایران
گَشتی مختصر و مفید در کارخانه فِراری +تصاویر
تقریباً ۷۰ سالی از عمرش میگذرد. برندی به جای مانده از «انزو فراری» مهندس خبرهای که دستی هم در دنیای رانندگی مسابقات سرعت داشت. او که سالها در کنار برند آلفارومئو تجربیات خوبی کسب کرده بود در سال ۱۹۴۷ توانست برند مستقل Ferrari را به نام خودش ثبت کند.طی این سالها گویی رقابت، جدال و رویایی با رقبا بخش جدایی ناپذیر بدنه فراری بوده است. به طوری که حتی در سال ۲۰۰۸ وقتی فیات ایتالیا ۸۵ درصد سهام فراری را خرید، تضمینداده شد که خللی در بخش ریسینگ ایجاد نشود.
سال ۱۹۲۳ و در جریان مسابقات محلی Ravenna پس از پیروزی با مادر فرانچسکو باراکا معروفترین خلبان جنگی ایتالیا که در جنگ جهانی اول فوت کرد، آشنا شد. همان روز مجسمه کوچکی که تزئینکننده هواپیمای جنگی باراکا بود و پس از سقوط از لاشه هواپیمای جنگی وی بدست آمده بود را به عنوان یادگاری دریافت کرد.
فراری در سال ۱۹۳۲ تصمیم گرفت که با قالبگیری از این مجسمه و نشان کوچک از آن به عنوان آرم و نشانه خودروهای خود در مسابقات استفاده کند که علامت اسب لوگوی فراری در واقع همان نشان است.
خود سوزی یک دستفروش در بازار تهران + فیلم
حوالی ساعت ۱۲ ظهر ماموران کلانتری در محدوده مرکزی شهر تهران به فردی بنام امیر که بساط روسری پهن کرده در خصوص جمع آوری بساط تذکر دادند.
پیرو این تذکر فرد مورد نظر با ریختن بنزین بر روی خود اقدام به خودسوزی نموده و با دخالت مردم این موضوع فیصله یافته و این فرد به بیمارستان مطهری منتقل گردید.
گفتنی است پاساژداران همه ساله در آستانه شب عید برای جلوگیری ازبساط گستری چنین هماهنگی هایی را با کلانتریها انجام می دهند.
خودکشی یک زن در میدان رسالت تهران +تصاویر
اجرای آیین قوم بنی اسد توسط دختران در مازندران (تصاویر)
- اجرای
- آیین
- قوم
- بنی
- اسد
- توسط
- دختران
- در
- مازندران
- اجرای
- آیین
- قوم
- بنی
- اسد
- توسط
- دختران
- در
- مازندران
- اجرای
- آیین
- قوم
- بنی
- اسد
- توسط
- دختران
- در
- مازندران
- اجرای
- آیین
- قوم
- بنی
- اسد
- توسط
- دختران
- در
- مازندران
- اجرای
- آیین
- قوم
- بنی
- اسد
- توسط
- دختران
- در
- مازندران
- اجرای
- آیین
- قوم
- بنی
- اسد
- توسط
- دختران
- در
- مازندران
- اجرای
- آیین
- قوم
- بنی
- اسد
- توسط
- دختران
- در
- مازندران
- اجرای
- آیین
- قوم
- بنی
- اسد
- توسط
- دختران
- در
- مازندران
- اجرای
- آیین
- قوم
- بنی
- اسد
- توسط
- دختران
- در
- مازندران
عکس: اشک های علی دایی در تشییع هادی نوروزی
ورزش جهان- آنهایی که در مراسم ختم هادی نوروزی به دنبال دیدن و عکس گرفتن با چهرهها بودند امروز فقط دنبال علی دایی میگشتند. یکی از غایبان بزرگ مراسم روز جمعه. در نهایت چشم آنها امروز به جمال سرمربی پرآوازه صبا روشن شد و علی دایی با اینکه عزادار دایی اش است که در حادثه منا جان خود را از دست داد اما در مراسم خاکسپاری هادی نوروزی شرکت کرد. او همچنین به منزل پدری هادی رفت و دقایقی را در آنجا گذراند.
جنجالی ترین عکسهای خبری در طول تاریخ را ببینید
طی روزهای اخیر انتشار تصویری از جسد یک کودک سوری که امواج آب او را به ساحل شهر “بدروم” ترکیه آورده بود بازتاب گستردهای در رسانههای جهان یافت و افکار عمومی را در شوک فروبرد؛ اما این اولین بار نیست که یک عکس جهان را تکان میدهد و توجهات را به سوی یک فاجعه جلب میکند.
پس از آنکه انتشار عکسهای”نیلوفر دمیر” عکاس و خبرنگار ترک از جسد کودک پناهجوی سوری در ساحل “بدروم” منتشر شد بازتاب گستردهای در رسانه ها و شبکه های اجتماعی در سراسر جهان داشت و بسیاری از شوک جهانیان در مواجه با این عکس خبردادند.
عکاس این عکس که برای پوشش اخبار و وضعیت آوارگان سوری که به صورت غیرقانونی توسط قاچاقچیان عازم ترکیه میشوند به بدروم رفته بود به گفته خود در مواجه با این صحنه شوکه شده و در جای خود میخکوب میشود اما در همین لحظات دست به کاری میزند که پیامدهای جهانی به همراه داشت.
او دوربینش را آماده میکند تا این تصویر تکاندهنده را به ثبت برساند و با دیگران به اشتراک بگذارد؛ اقدامی که معمولا هر خبرنگار و عکاسی در این مواقع انجام میدهد. در تاریخ عکاسی بسیاری از عکاسان و خبرنگاران و حتی افراد عادی عکسهایی گرفته اند که مانند عکس های دمیر جهان را تکان داده است. عکسهای تکاندهنده ای که در روزهای اخیر رسانه های مختلف به بازنشر آنها علاقمند شده اند در تاریخ عکاسی خبری کم نبوده اند؛ تصاویری که پس از انتشار، افکار عمومی جهان و حتی سیاستمدان جهان را تحت تاثیر قرار داده و تاریخ را عوض کردهاند. از این میان برخی معروفتر هستند که تعدادی از آنها را در زیر میبینید.
گلوله های توپ پس از پایان جنگ روی زمین ریخته شده است. دره “سایه مرگ” اسم این عکس است که در سال ۱۸۵۵ توسط “راجر فنتون” به عنوان یکی از اولین عکسهای جنگی گرفته شده است. در این نبرد روسیه با انگلیس و فرانسه و ساردینا و امپراطوری عثمانی درگیر جنگی شدند که از آن به عنوان یکی از اولین جنگهای مدرن دنیا نام برده میشود.
عکس آبخوری های مجزا در کارولینای شمالی یکی از عکس های نمادین دهه ۵۰ است که “الیوت ارویت” عکاس شهیر امریکایی عکاسی کرده است.
این عکس در سال ۱۹۳۰ گرفته شده است و صحنه اعدام غیرقانونی دو سیاه متهم به جنایت را که اصطلاحا “لینچ” نامیده می شد، نشان می دهد. این دو نفر به وسیله انبوهی از مردم از زندان ایالتی به صورت غیرقانونی و به زور بیرون آورده شدند و بعد از شکنجه به دار آویخته شدند.
عکس مشهور به “مادر مهاجر” از “دوروتی لنگ” عکاس روزنامه سانفرانسیسکو در سال ۱۹۳۶ و دوران رکود بزرگ؛ این عکس فقر و بی پناهی یک مادر و فرزندان بی بضاعتش را در اردوگاه “نیپومو” نشان میدهد.
عکس “موری بکر” از واقعه آتشسوزی در کشتی هوایی LZ129 “هیندنبورگ” در نیوجرسی در ۶ می ۱۹۳۷. در اثر این آتش سوزی ۹۷ نفر از سرنشینان کشتی هوایی و ۳۵ نفر روی زمین (به علت سقوط کشتی) آتش گرفتند؛ این واقعه باعث شد تا استفاده از کشتی هوایی منسوخ شود.
عکس “هورست فاس” از اعدام افراد مظنون به همکاری با پاکستان توسط سربازان بنگلادشی در “داکا”. این عکس جایزه پولیتزر را در سال ۱۹۷۲ برای فاس به همراه داشت.
سربازی به نام “هنس کونراد شومن”، با جهیدن از روی این دیوار سیم خاردار زندگی اش را به خطر انداخت. او در سومین روز احداث دیوار برلین در آگوست۱۹۶۱ از آلمان شرقی به آلمان غربی فرار کرد. “پیتر لایبنگ” عکاس این عکس است. شومن بعداً در زندگی اش از روان پریشی رنج می برد و در سال ۱۹۹۸ خود کشی کرد.
سگ پلیس آمریکا به یکی از تظاهراتکنندگان جنبش حقوق مدنی در ۳ می ۱۹۶۳ حمله کرده است که در بیرمنگام به مخالفت با حکم ممنوعیت راهپیمایی پرداختند؛ این عکس فردای آن روز در صفحه اول روزنامه نیویورکتایمز منتشر شد و جان افکندی، رئیس جمهور وقت آمریکا را وادار به موضع گیری کرد.
عکس “یاسوشی ناکائو” از حمله یک دانشجو به “آسانوما” رهبر حزب سوسیالیست ژاپن
عکس “مالکولم براون” از “تایچ کوانگ دوک” راهبه بودایی در ویتنام جنوبی که در اعتراض به شکنجه راهبه ها توسط دولت خود را سوزاند. سال ۱۹۶۳
عکس مشهور “ادی آدامز” عکاس اسوشیتدپرس از اعدام اسیر ویتکنگی توسط سرتیپ “نگوک لوآن”؛ انتشار وسیع این عکس در روزنامه ها و شبکه های تلوزیونی موجی از اعتراض نسبت به حضور نظامی امریکا در ویتنام برانگیخت و پیامد آن “ریچارد نیکسون” رئیس جمهور وقت امریکا دستور خروج واحدهای زمینی این کشور از ویتنام را صادر میکند.
پس از آنکه بمب ناپالم به دهی در جنوب ویتنام اصابت کرد، اطفال ترسیده و فرار می کنند. این عکس افکار عمومی را بیشتر علیه جنگ ویتنام کرد و “نیک یت”، عکاس آن نیز در سال ۱۹۷۳ برنده جایزه پولیتزر شد.
تصویری از لحظه انفجار اتمی “ناکازاکی”؛ این بمباران در بدو امر ۳۹۰۰۰ نفر را کشت و ۲۵۰۰۰ نفر را زخمی کرد و دهها هزار نفر را نیز سالها بعد به علت صدمات جانبی انفجار و سوختگی و مواد رادیواکتیو کشت. عکس بالا را “چارلی سوئینی” خلبان بمب افکن امریکایی عکاسی کرده است.
سایه یک نفر پس از انفجار اتمی در “هیروشیما”؛ این سایه در فاصله ۲۰۰ متری مرکز انفجار برجامانده است. به نظر می رسد فردی روی پلهها افتاده و خاکستر شده، اما پلههای زیر بدن او سالم مانده است.
عکس مشهور به “آخرین یهودی” در سال ۱۹۴۱؛ این عکس در آلبوم شخصی یک سرباز یافت شد که پشتش نوشته بود آخرین یهودی “وینسا”. این مرد آخرین یهودی از ۲۸۰۰۰ یهودی “وینسا” بود که کشته شد.
عکس مشهور “رابرت کاپا” از لحظه اصابت گلوله به سر یک سرباز جمهوری خواه اسپانیایی در “کوردوبا” در جنگ های داخلی این کشور. سال ۱۹۳۷
مرگ “بینو اوهنیسورگ”؛ در ۲ ژوئن ۱۹۶۷ پلیس با اعتراض علیه بازدید رسمی شاه ایران از آلمان برخورد کرد و “بینو اوهنیسورگ”، دانشجوی آلمانی در آن روز با شلیک گلوله کشته شد. این عکس جنبش جناح چپ در آلمان در اواخر سال های ۱۹۶۰ را تشدید کرد.
عکس مشهور به دزد غذا در سال ۱۹۹۸؛ این عکس توسط یک عکاس انگلیسی در کمپ گرسنگان آفریقا گرفته شده است.
عکس “جف وایدنر” در ۵ ژئن ۱۹۸۹ از یک مرد که ستونی از تانک ها را با ایستادن در برابر آن ها متوقف کرده است. این عکس فردای سرکوب اعتراضات در میدان “تیان آن من” برداشه شده است. هویت و سرنوشت این معترض ناشناخته هرگز معلوم نشد.
بحران قحطی سال ۱۹۹۴ در سودان؛ این عکس که به عنوان تاثیرگذارترین عکس تاریخ شناخته میشود برنده جایزه پولیتزر نیز شده است. “کوین کارتر” عکاس این عکس به خاطر آنکه به کودک کمک نکرده بود تحت فشار افکار عمومی قرار گرفت و سه ماه بعد خودکشی کرد.
عکس رنگی “استیفن پاست” از یک زن مغول محکوم به مرگ که در جعبه چوبی بسته شده است. این عکس در سال ۱۹۱۳ برداشته شده است.
عکس “مایک ولز” از دستان کودک مبتلا به سوء تغذیه در “اوگاندا”؛ این عکس به نمادی از بحران تغذیه در افریقا بدل شد. سال ۱۹۸۰
عکس مشهور از اولین جراحی جنین در هفته ۲۱ بارداری؛ این عمل در سال ۱۹۹۹ به خاطر آنکه جنین دچار مهرهشکاف (شکاف مادرزاد مهرهها) بود خیلی زود صورت گرفت. در حین عمل این جنین دست خود را خارج کرد و انگشت جراح را در دست گرفت. در این لحظه “مایکل کلنسی” عکاس “یو. اس. تودی” که برای ثبت تاریخ اولین جراحی داخل رحم در محل حاضر بود عکسی را شکار کرد که افکار عمومی جهان را تحت تاثیر قرار داد.
عکس “ابراهام زاپرادر” از ترور جان. اف کندی رئیس جمهور امریکا در نوامبر ۱۹۶۳ در شهر دالاس تکزاس.
کشته و سوزانده شدن چهار پیمانکار امنیتی خصوصی از شرکت “بلک واتر” در فلوجه در سال ۲۰۰۴. آنطور که “خالد محمد” عکاس این عکس گفته بدن سوخته آنها بر روی زمین در خیابان کشیده و سپس از روی یک پل بر روی رودخانه فرات به دار آویخته شده است.
“عکس مانو باربو” پس از بمباران هوایی از پدر سوری که جسد فرزندش را در آغوش گرفته است. سال ۲۰۱۲
عکس “دارکو باندیچ” از “فریدا اوزمانویچ” دختر پناهجوی بوسنیایی که در جنگل های حومه کمپ آوارگان در بوسنی خود را حلق آویز کرده است. گفته میشود به خاطر کشتار مردان و پسران توسط نیروهای صرب در سال ۱۹۹۵ زنان و مادران وضعیت روحی وخیمی داشتند.
عکس “ریچارد درو” عکاس اسوشیتدپرس از سقوط مردی از برج های تجارت جهانی پس از حمله القاعده
زن خاک آلود پس از حمله به برج های دوقلوی امریکا؛ “مارسی بوردر” که به خاطر این عکس مشهور شد، در ۲۶ آگست ۲۰۱۵ در ۴۲ سالگی در گذشت. او از سرطان معده رنج می برد که گفته می شود به خاطر تاثیرات این اتفاق بود.
تصاویری از شکنجه زندانیان در زندان ابوغریب که افشای آن موجی از اعتراض به سیاستهای امریکا را در پی داشت.
عکس “وادد بالیلتی” که برنده جایزه پولیتزر نیز شد. در این عکس که در سال ۲۰۰۷ گرفته شده یک زن در مقابل نیروی امنیتی اسرائیل که میخواهند او را از خانه و کاشانهاش برون کنند ایستاده است.
عکس “ژان مارک بوجو” از اسیر جنگی عراقی و پسر ۴ ساله اش در اردوگاه اسرای جنگ امریکا و عراق در نزدیکی نجف در سال ۲۰۰۳؛ سربازان امریکایی، پدر و پسر عراقی را از هم جدا نکرده و با هم زندانی کردند.
پرتره ای از”استیو مک کوری” از دختر پناهجوی افغان که در سال ۱۹۸۵ روی جلد “نشنال جئوگرافی” منتشر شد. این عکس به یکی از مشهور ترین نمادهای اشغال شوروی تبدیل شد.
عکس تلخ “نیلوفر دمیر” عکاس ترک از جسد کودک ۳ ساله سوری که در مسیر فرار از نیروهای داعش با قایق های نا امن غرق شده و دریا جسدش را به ساحل آورده است. عکسی که موجی از خشم در سراسر دنیا به پا کرده است.
قصه واقعی لیلی و مجنون در بامیان افغانستان!
محمدعلی و زکیه عاشقان معروف بامیانی پس از ماهها فرار از دست پلیس و خانواده زکیه، به شهر خود بازگشته، اما هنوز هم زندگی پنهانی دارند چرا که به دلیل عشق منجر به "ازدواج فراقومی" تهدید به مرگ شدهاند.
در دل شب به محل زندگی علی و زکیه میروم. لباس سفید بسمالله برادر علی از دور نمایان است. چوبی به دست دارد و کشیک میدهد؛ این طرف و آن طرف میگردد و به صداها گوش میدهد. میگوید برخی از همسایههای هزارهاش هم حالا به مخالفان جدیدی تبدیل شدهاند، چرا که میگویند این جنجالها آرامش آنها را هم برهم زده است.
قرار دیدار با دلباختگان فردا است، ولی پیش از رفتن ما به محل دیدار، علی تلفنی میگوید که زکیه مصاحبه نمیکند. او پس از چند بار گفتگوی تلفنی از آمادگی زکیه برای مصاحبه مختصری خبر میدهد که شامل دیدار با سایر اعضا بهویژ زنان خانواده و فیلمبرداری از جریان کار زکیه در خانه نمیشود.
علی بیرون دهکدهای در دامنه تپههای خشک و سوزان منتظر من و فیلمبردارم است. ما را به درون ده راهنمایی میکند. از تنگهای میگذریم که یک طرف آن آخور خری است که در کشیدن بار هیزم و محصولات کشاورزی به پدر و برادران علی کمک میکند. آخر تنگه به درِ فلزی سفید مهمانخانه بیرون حیاط خانه منتهی میشود.
پیش از شروع مصاحبه یادآور میشوند که انتظار نداشته باشم در میانه ده جلو دوربین بروند و همسایگان شاهد این صحنه باشند. وقتی بعداً موافقت میکنند که در داخل حیاط خانه خود قدم بزنند، هیچ یک از اعضای خانواده علی بیرون نمیآیند و تا آخر آنها را نمیبینم. از نظر بیشتر زنان بامیانی، تصاویر زنان نباید از تلویزیون پخش شود.
زکیه در خانه جدیدش کار زیادی ندارد. در کارهای روزانه با همسران برادران علی همکاری میکند که شامل دوشیدن گوسفندها، پختوپز و شستوشو میشود. میگوید دیگر تحمل فرار در کوهها را ندارد. وزنش زیاد میشود و منتظر است که تا چند ماه دیگر کودکی به دنیا بیاید. علی در آبیاری و زدن گیاههای هرز مزرعه به پدرش کمک و گاهی در بازار کار روزمزد میکند.
وقتی با علی و زکیه درون حیاط میروم، متوجه میشوم که سوخت اصلی آنها سرگین حیوانات و هیزمی است که برادران علی از کوه میآورند. دیوارههای سرگین روی بام خانه تا خزان خشک و برای زمستان سرمایهای میشود. اعضای خانواده ۱۷ نفری محمد انور در همین خانه زندگی میکنند.
پیش از آن که پدر و برادران علی بیایند، او میگوید خانوادهاش ازدواجش را ناممکن و باعث دشمنی دو قوم میدانستند. هر دو باری که زکیه برای پیوستن به علی به خانه او در "سرخدر" آمد، پدر علی دختر را به خانه پدرش در دهکده "خمِ کَلَک" بازگرداند و "غیرت" محمد زمان را بیشتر تحریک کرد. فشارها بر زکیه افزایش یافت و علی را هم برادرانش زدند.
بامیانیها عشق علی و زکیه را به عشق لیلی و مجنون تشبیه کردهاند، اما رسانههای غربی زندگی و عشق آنها را بیشتر به داستان رومئو و ژولیت شبیه دانستهاند. در افغانستان از ماهها پیش کاراز گستردهای در رسانهها و شبکههای اجتماعی برای حمایت از آنها به راه افتاده است.
میخواهم داستان دلدادگی خود را شرح دهند. زکیه میخندد و میگوید: "ما را نگذاشتند که به مکتب برویم، پشت گوسفندها فرستادند." بیسواد ماندند و در هیچ حرفهای ماهر نشدند. محصول دوره چوپانی، عشقی بود که چهار سال پیش به زبان آوردند. آنگاه مردم و بعد خانوادههای آن دو خبر شدند. برای خانواده زکیه اما این عشق جرم بود.
خانوادههای محمد زمان و محمد انور روستاییانی پابند باورها و سنتهایند. آنها در گذشته در حد ساکنان دو دهکده با هم ارتباط داشتند. دو شگاف قومی و مذهبی بر محدودیت روابط آنها اثرگذار بود. حالا خویشاوندی آنها منجر به دشمنی شده است. هر دو خانواده زیر خط فقر به سر میبرند.
انور میگوید وقتی دانست که جدایی دختر و پسر ناممکن است، از آنها پشتیبانی و در روزهای دشوار حمایت مالی کرد. پارسال پای علی به دادگاه و پای زکیه به خانه امن کشیده شد. پس از هشت ماه دیدن جنجال و تهدید، نزد ملایی عقد بستند و فرار کردند. زکیه میگوید: "پلیس در تعقیب ما بود. قوم و خویش پدر و خود پدرم هم به دنبال ما بودند."
آنها دو ماه در کوهها و روستاهای دور دست بامیان و زیر بارش برف و باران در حال فرار بودند. سرانجام پلیس علی را گرفت و زکیه خود را به خانه امن معرفی کرد. پدر زکیه علی را متهم به آدمربایی کرد. پرونده او در دادستانی کل کشور تنها با دخالت حامد کرزی رئیس جمهوری به درخواست سیما سمر رئیس کمیسیون حقوق بشر کلیک بسته شد.
استواری زکیه به پای عشق علی، خون محمد زمان را به جوش آورد و پایتخت را برای دلدادگان تنگ کرد. بامیان هم برای آنها شهر امنی نیست. هرچند غلامعلی وحدت والی و خدایار قدسی فرمانده پلیس بامیان به من گفتند که در تامین امنیت این عشاق کوتاهی نخواهند کرد، ولی علی و زکیه میگویند که از دست دولت هم کار چندانی ساخته نیست.
در جامعه سنتی افغانستان از جمله بامیان این مرزها همچنان پررنگ است. اگر این مرزها با عشق شکسته شود، در موارد بسیاری بخشودنی نیست. گاه جوانان جان خود را بر سر این خطوط از دست میدهند. روحالله فروغ رئیس دفتر حقوق بشر بامیان میگوید که هر ماه دو تا سه مورد از این دست قضیهها در این دفتر ثبت میشود.
بخت با علی و ذکیه بود که توانستند بههم برسند، هرچند در سایه ترس و نگرانی. اگرچه بالاترین مراجع دولتی و قضایی ازدواجشان را قانونی و شرعی دانستهاند، ولی هنوز این سوال جدی است که آیا مخالفان زندگی مشترک آنها خواهند گذاشت که این دو جوان با هم پیر شوند؟
- قصه واقعی لیلی و مجنون در بامیان افغانستان
- قصه
- واقعی
- لیلی و مجنون
- در
- بامیان
- افغانستان
- قصه
- واقعی
- لیلی و مجنون
- در
- بامیان
- افغانستان
- قصه
- واقعی
- لیلی و مجنون
- در
- بامیان
- افغانستان
- قصه
- واقعی
- لیلی و مجنون
- در
- بامیان
- افغانستان
- قصه
- واقعی
- لیلی و مجنون
- در
- بامیان
- افغانستان
- قصه
- واقعی
- لیلی و مجنون
- در
- بامیان
- افغانستان
- قصه
- واقعی
- لیلی و مجنون
- در
- بامیان
- افغانستان